تو آرام آمدی...نرم و بی صدا... به سان برف آرام آرام در من ذوب شدی... تکه ای از وجودم شدی... و چیزی در درونم زمزمه کرد: این اغاز دوست داشتن است...!
مثل قطره های بر قلبم چکیدی...
دراین سنگستان نمیدانم توراچه بنامم...
توکه آمدی آرام شدم...
نوشته شده در یادداشت ثابت - جمعه 93/9/1ساعت
3:52 عصر توسط love bers نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |